کارگران مشغول کارند!

آهسته برانید

آهسته برانید

کارگران مشغول کارند!

همه نوشته های این وبلاگ را از کارگاه ذهنم دزدیده ام. درست همان لحظه ای که مشغول کار بوده! جای دیگری آنها را منتشر نکنید... (لــطفا)
همگی به روح اعتقاد دارید که؟

Last Comments
Author

اندر احوالات تنبان های چسبان پایتخت...

روزی روزگاری در این مکان دستنوشته ای بود به قلم بنده در باب تنبان های چسبان که به دلایل نا معلومی مفقود! گردید. این تنبانها از بلاد خارجه و توسط میرزا قلی خان قاچاقچی و پسران وارد شهر طهران گشته بود. میرزا قلی خان و پسران که پیش از این به امر واردات کالاهای اساسی منجمله سیگار و سقز و تنباکوی معطر و غیره مشغول بودند در یکی از سفرها ی خارجه این تنبان را در سر یکی از فلکه های فرانسه بر تن یک بانوی فرنگی دیده و پسندیده و چند ثوب را به عنوان سوغات فرنگ جهت عهد و عیال می آورند که هم اهل منزل نو نوار گردند و هم روابط عاطفی بین زوجین تحکیم گردد. (به گفته فرنگی ها این تنبان ها موجب تحکیم بنیان خانواده و روابط فی ما بین زن و شوهر می گشت) اما اما منزل میرزا قلی خان (منزل همان عیال می باشد) یک روز این تنبان چسبان را به قصد فخر فروشی پوشیده و به نزد جاری خود روانه گشت. و در حین روانه شدن با تنبان چسبان، چشم مردمان به تنبان و محتویات افتاده، بسیار مسرور میگردند. وبا خود می اندیشند که چه تنبان فاخر و زیبایی! پس با شتاب و عجله به زیر زمینهای خود در حوالی کوچه برلن رفته  بساط دوخت تنبانها را فراهم نموده و انواع و اقسام آن را به قیمتی کمتر از مشابه خارجی تولید کرده و کار را بدانجا رساندند که میرزا قلی خان و پسران دست از قاچاق کشیده و روی به صادرات این تنبانها از طهران به سایر بلاد  خارجه آوردند. خیل عظیمی از بانوان نیز دو جین، دو جین از این تنبانها خریده و تا می توانستند عکس گرفته و در کتاب چهره! منتشر نمودند و خود را در معرض دید قرار داده تا بلکم با یاری از ویژگی ایجاد مهر و علاقه این تنبانها به مراد دل خو که همانا همسری خوب وشایسته بود برسند.

  • کارفرما ...

نظرات  (۶)

من از هم?ن تر?بون لقب شاخص و محترم خائن رو به ا?ن جناب تقد?م م?کنم شا?د رسته گار شد :)
از دست رفتم ، حواسم هست :)
:)

پاسخ:
پاسخ:
بنده هم تایید می کنم....
  • خاطرات من و و?لچرم
  • آقا لطف کن?د اندر احوالات د?گر چ?زها? پا?تخت هم بنو?س?د.
    مرس?
    راست? شما آقا??د ?ا خانم؟

    پاسخ:
    پاسخ:
    به روی چشم. فعلا میرزا قلی و پسران فرنگ تشریف دارند. برگشتند و تحفه ای دیگر آوردند حتما برایتان نقل می کنم.
    گزینه 1 صحیح می باشد...
  • رادیکال منفی2
  • چقدر تو با نمک مینویسی... آورین.....
    این تنبان چسبان چه حکایت هایی داشته ما نمیدونستیم....

    پاسخ:
    پاسخ:
    ممنونم.... آره دیگه این طوری هاست....
    قلم بس?ار ش?وائ? دار?د. معما چو حل گشت آسان شود .
    آنکس که دست به قلم است قدر نوشته ها? شما را بس?ار م?داند. من لذت بردم و خوشحالم که مرا به ا?ن نوشتارها? ز?با دعوت کرد?د. باز هم منتظرم تا در پستها? جد?د مزاحمتان باشم ولذت ببرم .

    پاسخ:
    پاسخ:
    شما خیلی خیلی لطف دارید.... به زیبایی اشعار زیبای شما که نمی رسد.
    سلام
    در ادامه با?د گفت و بد?ن سان روابط خانوادگ? و غ?ر خانوادگ? ا?ن تنبان تنگ پوشان مستحکم و گره روابط خانوادگ? د?گران شل شد!!
    ......
    نوشته هاتون جالب بود؛باز هم م?ام ا?نجا:-)

    پاسخ:
    پاسخ:
    خانوادگی کجا بود؟ همون غیر خانوادگیشون مستحکم شد.
    ممنومنم از نظر شما... منتظرتون هستم...
    هه هه هه
    پاسخ:
    واقعا هم خنده داره!!!

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی